سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم
جامی از فرهنگ
صفحه اصلی ای میل مدیر وبلاگ شناسنامه مدیر وبلاگ
یادداشت‏های پراکنده‏ی یک نوجوان سی و هشت ساله
یک نگاه
 عکس از مهر نیوز

یک سخن
در باب عاشورا آنچه که عرض مى‏کنم - البته یک سطر از یک کتاب قطور است - این است که عاشورا یک حادثه‏ى تاریخىِ صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمى براى امت اسلام بود. حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) با این حرکت - که در زمان خود داراى توجیه عقلانى و منطقى کاملاً روشنى بود - یک سرمشق را براى امت اسلامى نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه. (مقام معظم رهبری)

آرشیو
بازدیدها
  • امروز پنج شنبه 103 آذر 22
  • بازدید کل 1354008
  • بازدید دیروز 4
  • بازدید امروز 6
پنج شنبه 86/5/11
خدا را شاکرم ...

انگار حاشیه‏های داستان ویزای بهشت تمامی ندارد. اوایل بامداد امروز در حال ارسال یک پیام عمومی از طریق یاهو مسنجر بودم که یک خبرنگار وارد گفت‏وگو با این جانب گردید. تا قبل از این چت، دورادور برای او احترام ویژه‏ای قائل بودم. مواردی را که بنای طرح داشت عنوان کرد و بحث به جایی کشیده شد که متوجه شد امیر عباس همان نویسنده‏ی داستان ویزای بهشت است و گفت:« یعنی شما اگه اشتباه نکنم همونی هستید که اون داستان معروف رو نوشتید؟؟؟». و وقتی پاسخ مثبتم را دریافت کرد، اعتراضش را در خصوص به کار بردن اسامی واقعی در داستان اعلام کرد. وقتی جوابم قانعش نمی کرد، به وی گفتم که به یک بحث کارشناسی در حضور کسانی که به فنّ داستان آشنایی دارند نیاز هست. اما ایشان حرف خودش را می‏زد، آن هم با لحنی که از او بعید به نظر می‏رسید. اشکال بعضی آدم‏ها این است که وقتی در یک رشته به موفقیتی می رسند و چهار نفر تحویلشان می گیرند، فکر می کنند اجازه دارند در تمام حوزه‏های تخصصی نظر دهند و این عیب زمانی برطرف می‏شود که ظرفیت آن تعریف و تمجیدها در ایشان ایجاد شود.
به هر حال به او گفتم این از شگردهای داستان است و می‏تواند به هر یک از اساتید داستان که قبول دارد مراجعه نماید. همچنین گفتم زمانی به چگونگی شکل‏گیری داستان اشاره کردم که برخی به دروغ مدعی شدند، در عالم واقعیت مادر یک شخصیت داستانی را ملاقات کرده‏اند! و اکنون گاهی فکر می‏کنم نکند اینها که این همه عصبانی می‏شوند، خود از کسانی باشند که به دروغ مدعی شده‏اند مادر شهید (یک شخصیت کاملاً داستانی) را می شناسند؟! موارد دیگری هم مطرح شد که نیازی به ذکرش نیست، اما برای تغییر ذائقه‏تان یک نکته را عرض می‏کنم. این شخص که گفت‏و‏گو را شروع کرده بود، بعد از اینکه وقت مفصلّی از این‏جانب گرفت و در نوع حرف زدن هم جوانی بسیار کرد، در پایان گفت:«فعلا من دیگه نمیتونم برات وقت بزارم برادر» و جواب پایانی بنده فقط این علامت بود  
به هر حال خدا را شاکرم که این برخورد باعث شد برخیزم وضویی بگیرم، چند رکعت نماز بخوانم و برای موفقیت، اخلاص و عاقبت‏به‏خیری این خبرنگار، صمیمانه و خالصانه دعا کنم.



ای میل خود را وارد نمایید تا از به روز شدن این وبلاگ مطلع شوید.





Powered by WebGozar

 RSS 


ترجمه قالب توسط امیر عباس

فهرست یادداشت‏های این وبلاگ
خدا را شاکرم ... - جامی از فرهنگ
امیر عباس
فکر می‏کنم در زمینه‏ی تخصصی‏ام کارهای زیادی هست که باید انجام بدهم و هنوز کارم را آغاز نشده می‏دانم. با این امید زندگی می‏کنم که در آینده طرح‏های بی‏شمار ادبی و فرهنگی خود را به نتیجه برسانم. یادداشت‏های این وبلاگ ممکن است از سر دلتنگی و یا از روی نقد یا تحلیل باشند و در هر صورت سعی می کنم صبغه‏ی فرهنگی وبلاگ حفظ شود؛ فقط سعی می کنم، همین!