• وبلاگ : جامي از فرهنگ
  • يادداشت : ويزاي بهشت، داستاني که جاي واقعيت نشست
  • نظرات : 7 خصوصي ، 18 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جوان 
    با سلام اقا ميتوانيد بگوييد که چرا در داستانتان از استاد "رضا داوري "نقل قول اورده ايد .من به صحت و صدق داستان جناب عالي کاري ندارم وبا توضيحات حاضر شکي نيست که "ابراهيم عطايي"ساخته و پرداخته شماست . ديگر انکه براي ما بگوييد اين چه داستان جديدي است که هيچش به داستان نمي ماند. ديگر انکه با شناختي اينجانب از استاد رضا داوري دارم ميدانم که ايشان هرگز نمي توانسته که چنين سخني را به زبان اورده باشد واکنون هم ميدانم که زياد نبايد خوشحال از بابت اوردن اسمش در پاي "خاطره خيالي " شما باشد . ديگر انکه بهتر است از خودتان مايه گذارده و در چند تريبون اصلي بگوييد که ماجرا از اصل دروغ است و موجب ان نشويد که اشخاص خود راي و متحجر و {...} دست به اقدا ماتي خشن و خالي از تفکر دست بزنند . اين کشور چه موقع روي ارامش را به خود ميبيند . ممنون
    پاسخ

    دوست عزيز! بهتر است بگوييم داستان است! مگر داستان نويس پس از نوشتن داستان وظيفه دارد در رسانه ها جار بزند که داستان نوشته است! اثر در جشنواره داستان رتبه آورده و به عنوان داستان هم در روزنامه و کتاب به چاپ رسيده. اما اشتباه برادران يا لثارات را در هجمه رسانه هاي اصلاحات تکذيب نمي کردم تا خسارت نبينند و وقتش برسد. الان هم يکي از مهم ترين دلايلم براي بيان اشتباهي که اين هفته نامه کرده اين است که برخي به دروغ مي گويند خانواده شهيد (؟!) را مي شناسند. اين دروغ گويي برايک قابل تحمل نيست (به صفه شناسنامه وبلاگم مراجعه بفرماييد) و اگر نبود چه بسا اکنون هم چيزي نمي گفتم.